قالب سبز


♥♡غروب غمگین♡♥
دلم تنگه...میخوای حجمشو بدونی؟؟ خدا رو تصور کن..
نويسندگان
لينک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان ♥♡غروب غمگین♡♥ و آدرس shabgardebarani.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





لوگو دوستان

به تو نرسیدم...

اما خیــــــــــلی چیزا را یاد گرفتم...

یاد گرفتم به خاطر کسی که دوستش دارم باید دروغ بگم.

یاد گرفتم هیچکس ارزش شکوندن غرورم را نداره.

یاد گرفتم توی زندگی برای اینکه بفهمم چقـــــــدر دوستم داره...

هر روز به یه بهانه ای دلشو بشکونم.

یاد گرفتم گریه هیچ کس را باور نکنم.

یاد گرفتم بهش هیچ وقت فرصت جبران ندم.

یاد گرفتم دم ار عاشقی بزنم ولی اما از کجا بگم از کی بگم

می خواهم همین جا

                     دلمو بشکونم... خوردش کنم...

                                                   تا دیگر عاشق نشه

تا دیگه کســـــــی را دوست نداشته باشه.

[ شنبه 24 فروردين 1392برچسب:, ] [ 20:20 ] [ °•شبگرد شعرها•° ]

 

زيباترين تنهاييم گريه براي تو بود

زيباترين هديه عمرم محبت تو بود

زيباترين احساساتم گفتن دوست داشتن تو بود

زيباترين سخني که شنيدم سکوت دوست داشتني تو بود

زيباترين تصويري که در زندگانيم ديدم نگاه عاشقانه و معصومانه تو بود.

 

پس پیشم بمون باور کن بدون تو من میمیرم بمون تا بمونم

                   

                                      بمون

[ شنبه 24 فروردين 1392برچسب:, ] [ 19:38 ] [ °•شبگرد شعرها•° ]

تو  + خاطراتت + چشمانت + دستانت + لبخندت + اشکت

چند نفر به یک نفر ؟!

[ شنبه 24 فروردين 1392برچسب:, ] [ 19:33 ] [ °•شبگرد شعرها•° ]



زن رو بايد بغل کرد و بي دليل بوسيد
حتي وقتي آرايش نداره
موهاي دست و پاش يه کم در اومده
دو روز وقت نکرده ابروهاشو برداره
... و خودشو گوله کرده تو تخت
تو جاي خاليِ تو که هنوز گرماي تنتو داره
که سرشو فرو کرده تو بالشت
که بوي تنتو -نه ادکلنت- بوي تنتو با لذت
با هر نفسش بکشه توي ريه هاش
زن رو بايد بغل کرد و تو بغل نگه داشت
و با همه شلختگي ظاهريش عاشقونه بوسش کرد
تا احساس امنيت کنه که مردش همه جوره دوسش داره.

[ شنبه 24 فروردين 1392برچسب:, ] [ 19:32 ] [ °•شبگرد شعرها•° ]


وقتي پرسيد دوســــــــــــــــتش دارم يا نه ،
رويم را برگرداندم.
حالا او رفته
و من
تمام چيزهايي را كه نگفتم ، مي شنوم.

نگفتم : عزيزم متاسفم ،
چون من هم مقّصر بودم.
نگفتم : اختلاف ها را كنار بگذاريم ،
چون تمام آنچه مي خواهيم عشق و وفاداري و مهلت است.
گفتم : اگر راهت را انتخاب كرده اي ،
من آن را سد نخواهم كرد.
حالا او رفته
و من
تمام چيزهايي را كه نگفتم ، مي شنوم.
او را در آغوش نگرفتم و اشك هايش را پاك نكردم
نگفتم : اگر تو نباشي زندگي ام بي معني خواهد بود.
فكر مي كردم از تمامي آن بازي ها خلاص خواهم شد.
اما حالا ، تنها كاري كه مي كنم
گوش دادن به چيزهايي است كه نگفتم.
نگفتم :باراني ات را درآر...
قهوه درست مي كنم و با هم حرف مي زنيم.
نگفتم :جاده بيرون خانه
طولاني و خلوت و بي انتهاست.
گفتم : خدانگهدار ، موفق باشي ، خدا به همراهت .
او رفت
و مرا تنها گذاشت

تا با تمام چيزهايي كه نگفتم ، زندگي كنم.

 

[ شنبه 24 فروردين 1392برچسب:, ] [ 19:31 ] [ °•شبگرد شعرها•° ]



مهم نیست فردا چی میشه...(مهم اینه که امروز دوستت دارم

مهم نیست فردا کجا میری...(مهم اینه که هر جا باشی دوستت دارم)

مهم نیست تا ابد با هم نباشیم...(مهم اینه که تا ابد دوستت دارم)

مهم نیست قسمت چیه...(مهم اینه که قسمت شد دوستت داشته

باشم
)

[ شنبه 24 فروردين 1392برچسب:, ] [ 19:24 ] [ °•شبگرد شعرها•° ]

من درختت میمانم …

تو تبر هم که بشوی و بخواهی مرا قطع کنی ،

آخرش یا دستمال میشوم برای اشک چشهایت،

یا قلم و کاغذ میشوم برای دلتنگی هایت …

 

[ شنبه 24 فروردين 1392برچسب:, ] [ 19:20 ] [ °•شبگرد شعرها•° ]

خواستم چشمهایت را از پشت بگیرم،دیدم

طاقت اسم هایی را کـ میگویی ندارم.

[ شنبه 24 فروردين 1392برچسب:, ] [ 19:18 ] [ °•شبگرد شعرها•° ]

دیشب دلم هوای تو کرد و تو نبود

 

چشمانم برای تو بارید و تو نبودی

 

آن یادگاری زیبا برگ گل سرخ

 

تصویر اسم زیبای تو بود تو نبودی

 

چشمانم تمنای نگاه تو میکرد

 

در آتش عشق تو بود و تو نبودی 

آن قامت رعنا که سفر کرد

دلم تنها در حسرت دیدار تو بود و تو نبودی

[ شنبه 24 فروردين 1392برچسب:, ] [ 19:18 ] [ °•شبگرد شعرها•° ]

همسرم با صدای بلندی گفت : تا کی میخوای سرتو توی اون روزنامه فروکنی؟ میشه بیای و به
دختر جونت بگی غذاشو بخوره؟
روزنامه را به کناری انداختم و بسوی آنها رفتم.
تنها دخترم آوا به نظر وحشت زده می آمد. اشک در چشمهایش پر شده بود.
ظرفی پر از شیر برنج در مقابلش قرار داشت.
آوا دختری زیبا و برای سن خود بسیار باهوش بود.
گلویم رو صاف کردم و ظرف را برداشتم و گفتم، چرا چند تا قاشق گنده نمی خوری؟
فقط بخاطر بابا عزیزم. آوا کمی نرمش نشان داد و با پشت دست اشکهایش را پاک کرد و گفت:
باشه بابا، می خورم، نه فقط چند قاشق، همه شو می خوردم. ولی شما باید.... آوا مکث کرد.
بابا، اگر من تمام این شیر برنج رو بخورم، هرچی خواستم بهم میدی؟
دست کوچک دخترم رو که بطرف من دراز شده بود گرفتم و گفتم، قول میدم. بعد باهاش دست دادم و تعهد کردم.
ناگهان مضطرب شدم. گفتم، آوا، عزیزم، نباید برای خریدن کامپیوتر یا یک چیز گران قیمت اصرار کنی.
بابا از اینجور پولها نداره. باشه؟
نه بابا. من هیچ چیز گران قیمتی نمی خوام.
و با حالتی دردناک تمام شیربرنج رو فرو داد.
در سکوت از دست همسرم و مادرم که بچه رو وادار به خوردن چیزی که دوست نداشت کرده بودن
عصبانی بودم.
وقتی غذا تمام شد آوا نزد من آمد. انتظار در چشمانش موج میزد.
همه ما به او توجه کرده بودیم. آوا گفت، من می خوام سرمو تیغ بندازم. همین یکشنبه.
تقاضای او همین بود.
همسرم جیغ زد و گفت: وحشتناکه. یک دختر بچه سرشو تیغ بندازه؟ غیرممکنه. نه در خانواده ما. و مادرم با صدای گوشخراشش گفت، فرهنگ ما با این برنامه های تلویزیونی داره کاملا نابود میشه.

گفتم، آوا، عزیزم، چرا یک چیز دیگه نمی خوای؟ ما از دیدن سر تیغ خورده تو غمگین می شیم.
خواهش می کنم، عزیزم، چرا سعی نمی کنی احساس ما رو بفهمی؟
سعی کردم از او خواهش کنم. آوا گفت، بابا، دیدی که خوردن اون شیربرنج چقدر برای من سخت بود؟
آوا اشک می ریخت. و شما بمن قول دادی تا هرچی می خوام بهم بدی. حالا می خوای بزنی زیر قولت؟
حالا نوبت من بود تا خودم رو نشون بدم. گفتم: مرده و قولش.
مادر و همسرم با هم فریاد زدن که، مگر دیوانه شدی؟
آوا، آرزوی تو برآورده میشه.
آوا با سر تراشیده شده صورتی گرد و چشمهای درشت زیبائی پیدا کرده بود .
صبح روز دوشنبه آوا رو به مدرسه بردم. دیدن دختر من با موی تراشیده در میون بقیه شاگردها تماشائی بود. آوا بسوی من برگشت و برایم دست تکان داد. من هم دستی تکان دادم و لبخند زدم.
در همین لحظه پسری از یک اتومبیل بیرون آمد و با صدای بلند آوا را صدا کرد و گفت، آوا، صبر کن تا من بیام.
چیزی که باعث حیرت من شد دیدن سر بدون موی آن پسر بود. با خودم فکر کردم، پس موضوع اینه.
خانمی که از آن اتومبیل بیرون آمده بود بدون آنکه خودش رو معرفی کنه گفت، دختر شما، آوا، واقعا
فوق العاده ست. و در ادامه گفت، پسری که داره با دختر شما میره پسر منه.

اون سرطان خون داره. زن مکث کرد تا صدای هق هق خودش رو خفه کنه. ماه گذشته نتونست به مدرسه بیاد و بر اثر عوارض جانبی شیمی درمانی تمام موهاشو از دست داده.

نمی خواست به مدرسه برگرده. آخه می ترسید هم کلاسی هاش بدون اینکه قصدی داشته باشن
مسخره ش کنن .
آوا هفته پیش اون رو دید و بهش قول داد که ترتیب مسئله اذیت کردن بچه ها رو بده. اما، حتی فکرشو هم
نمی کردم که اون موهای زیباشو فدای پسر من کنه .
آقا، شما و همسرتون از بنده های محبوب خداوند هستین که دختری با چنین روح بزرگی دارین.
سر جام خشک شده بودم. و... شروع کردم به گریستن. فرشته کوچولوی من، تو بمن درس دادی که فهمیدم عشق واقعی یعنی چی؟
خوشبخت ترین مردم در روی این کره خاکی کسانی نیستن که آنجور که می خوان زندگی می کنن. آنها کسانی هستن که خواسته های خودشون رو بخاطر کسانی که دوستشون دارن تغییر میدن.

[ شنبه 24 فروردين 1392برچسب:, ] [ 19:9 ] [ °•شبگرد شعرها•° ]

ایـــــــــــــــن روزهـــــــــــــا نگــــــــرانم امـــــــــــا نمــــــــــی دانـــــــــــم چـــــــــــرا

دلــــــــم گـــــرفته بغــــــــض رو دلم سنگینــــــی کرده امـــــــــا نمیدانم چـــــــــــرا

دلـــــم میخواد گریــــــه کنــــــم و با اشکام سیل راه بندازم امــا نمیدانم چـــــــــــرا

هـــــوای شهـــرم نمیگــــذاره نفســـــام بــــالا بیـــــاد امــــــا نمیدانــــم چـــــــــــرا

هیچــــی نمیدانـــم فقـــط میدانــــم دلـــم بدجــــور هـــوای یک ...

[ شنبه 24 فروردين 1392برچسب:, ] [ 19:6 ] [ °•شبگرد شعرها•° ]

به سلامتی سیگارم که حداقل اینو میدونم که قبل از خودم هیچکس لباش بهش نخورده...

 

[ شنبه 24 فروردين 1392برچسب:, ] [ 19:5 ] [ °•شبگرد شعرها•° ]

نه نمی دانی...!

هیچکس نمی داند..

پشت این چهره ی آرام در دلم چه میگذرد...!

نمی دانی...!

کسی نمی داند این آرامش ظاهــــــر و این دل نـــــــا آرام چقدر خسته ام میکند...!

[ جمعه 23 فروردين 1392برچسب:, ] [ 1:35 ] [ °•شبگرد شعرها•° ]

روزه  عـ ـشـ ـقــ  میـگـیــ ــرَمـ....

افــطـ ـار نــِمـیـکـُنـَمـ  تا دِلـَم حـساب کـار دسـْتش بیـاد

که دَرِشو روﮮ هـَرکــَس ونـا کـَس باز نکنهـ

افطــار نمـیکنم تا بپـ ــوسـ ـه!!!!

بایـ ـد  تـنـبـیـه  بـشـهـ...

[ جمعه 23 فروردين 1392برچسب:, ] [ 1:34 ] [ °•شبگرد شعرها•° ]

ابــــــرهایت رـآ زوבتر بفرستــــــ شستـטּ ایـטּ گرב غمــــــ از בل مـטּ چنـב پــــــاییــــــز بارـآטּ مےخواهـב ..

[ جمعه 23 فروردين 1392برچسب:, ] [ 1:33 ] [ °•شبگرد شعرها•° ]

دلمـ كہ مے گیرد 

بہ خودمـ وعده روزهاے خوبــ ـــ را مے دهمـ...

از هماט روزهاے خوبے كہ سالهاستــ ـــــ

بہ امید رسیدنشاט

تقویمـ را خط خطے مے كنمـ.....

[ جمعه 23 فروردين 1392برچسب:, ] [ 1:33 ] [ °•شبگرد شعرها•° ]

 בلَمـ حَسآسـ شُدهـ! قَطعآ قُربآنیہ غُروبـ هآـے غَمـ انگیزتـ مے شوב... چیزِ تآزهـ اـے اگـر בآرـے بیآ 

[ جمعه 23 فروردين 1392برچسب:, ] [ 1:32 ] [ °•شبگرد شعرها•° ]

نِشَستِه اَم

گیجِ سیگارها

میانِ جام هایی مَست

مَرد هایی مَست

که با چِشم هایِشان بِرِهنِه اَم میکُنَند

مَن

پیش اَز تو

قَهوِه خانه را بَلَد نَبودَم !!!

[ جمعه 23 فروردين 1392برچسب:, ] [ 1:31 ] [ °•شبگرد شعرها•° ]

هیچ هَم بَرای خودَش عالَمی دارَد ...

وَقتی "هَمِه" هایَت هیچ میشَوَند ؛

آن وَقت

"هیچ" بَرایَت یِک دُنیاست

[ جمعه 23 فروردين 1392برچسب:, ] [ 1:31 ] [ °•شبگرد شعرها•° ]

پُشت این قَلــ ــــبِ عاشـ ِـــق

فَرزَنــ ــدَت آرام آرام جـــان میسپــارَد ...

وَ تو ،

فـــ َـــراموش کَردَن را بــ ِـه او نَیاموختِـــه ای !!!

[ جمعه 23 فروردين 1392برچسب:, ] [ 1:29 ] [ °•شبگرد شعرها•° ]


خــــ ُــدایا ؟؟

آسِمانَت چه مَزه ای اَست؟؟؟

مـــ َـن که فَقَط زَمین خـُــوردِه اَم !!

[ جمعه 23 فروردين 1392برچسب:, ] [ 1:29 ] [ °•شبگرد شعرها•° ]

اَز ایــــن شــ ــاخِه بِه آن شـــاخِه پَــریـدَن مَمنوع ،

دَر ذِهــــ ــن بــه جــ ُــز تو آفَریدَن مَمنـــــوع

غیـــ ــر اَز تو ورودِ دیگــــ َـــــران دَر قَلبـــ َــم ،

عــُ ـمراً ، اَبـَ ـداً ، هیچ ، اَکیــ ــداً مَمنوع !

[ جمعه 23 فروردين 1392برچسب:, ] [ 1:28 ] [ °•شبگرد شعرها•° ]

بِیـــــادِتَم تا روزی کــ ــه تابوتَم

هَمچـــ ـــون قایقـــی رَوان

بَر دوشِ مــ َــردُم باشد

وَ زیرِ لَب آهِستِـــــه بِگویــــی...

یادَش بِخیـــ ـــر


[ جمعه 23 فروردين 1392برچسب:, ] [ 1:28 ] [ °•شبگرد شعرها•° ]

قیـــ ـــافِه ها ،

رَنگِ چـــ ِــشما ،

مِثــــــــلِ تو زیادِ ...

اَمّا دِلــــ َــــــم غِیرِ تـــو هیچکَســـــی و نِمیخــواد

[ جمعه 23 فروردين 1392برچسب:, ] [ 1:27 ] [ °•شبگرد شعرها•° ]

چشمانش را باز کرد... دکتر بالای سرش بود. به دکتر گفت

چه اتفاقی افتاده؟ دکتر گفت نگران نباشید پیوند قلبتون با موفقیت

انجام شده. شما باید استراحت کنید... درضمن این نامه برای

شماست...!دختر نامه رو برداشت. اثری از اسم روی پاکت دیده

نمی شد. بازش کرد و درون آن چنین نوشته شده بود:

سلام عزیزم. الان که این نامه رو می خونی من در قلب تو زنده ام.

از دستم ناراحت نباش که بهت سر نزدم چون می دونستم اگه

بیام هرگز نمی ذاری که قلبمو بهت بدم... پس نیومدم تا بتونم این

کارو انجام بدم... امیدوارم عملت موفقیت آمیز باشه.

(عاشقتم تا بی نهایت)

دختر نمی توانست باور کند... اون این کارو کرده بود... اون قلبشو

به دختر داده بود...

آرام اسم پسر را صدا کرد و قطره های اشک روی صورتش

جاری شد... و به خودش گفت چرا هیچ وقت حرفاشو باور

نکرده بودم....

[ جمعه 23 فروردين 1392برچسب:, ] [ 1:24 ] [ °•شبگرد شعرها•° ]

اگه پســــ+ـــــرا نبودن کي مامانا رو دق مي داد؟ اگه پســـ+ــــرا نبودن تو
 
دانشگاه استاد کيو ضايع مي کرد؟ اگه پســـــ+ــــرا نبودن دخترا به چي
 
مي خنديدن؟اگه پســـــ+ــــــرا نبودن دخترا کيو سر کار مي ذاشتن؟ اگه
 
پســـــ+ـــــرا نبودن دخترا کيو تيغ مي زدن؟ اگه پســــ+ــــرا نبودن کي

 تو کلاسمي رفت گچ مي ياورد؟ اگه پســـ+ـــــرا نبودن کي اشغالا رو
 
مي ذاشت جلوي در؟ اگه پســـــــ+ـــرا نبودن کي نمره هاش هميشه 

تک بود؟ اگه پســــــــ+ـــــرا نبودن دخترا اوقات فراغت نداشتن!!!

[ جمعه 23 فروردين 1392برچسب:, ] [ 1:24 ] [ °•شبگرد شعرها•° ]

ه چشم من نگاه نكن ، دوباره گريت مي گيرهـــــــ ــــــ

ساده بگم كه عشق من ، بايد تو قلبت بميرهــــــ ـــــــ

فاصله بين من و تو ،‌ از اينجا تا آ سموناستــــــــ ــــــ

خيلي عزيزي واسه من ، ولي زمونه بي وفاستــــ ـــ

قسم نخور كه روزگار ، به كام ما دو تا نبـــــ ــــــــود

به هر كي عاشقه بگو ، غم كه يكي دو تا نبـــ ـود

بگو تا وقتي زنده‌ام ، نگاه تو سهم منهــــــ ــــــ

هر جاي دنيا كه باشي ،‌دلم واست پر ميزنهــــ

براي اين در به دري ، تو بهترين گواهميـــ ــــ

دروغ نگو ، كه مي دونم هميشه چشم به راهميــــ

[ جمعه 23 فروردين 1392برچسب:, ] [ 1:24 ] [ °•شبگرد شعرها•° ]

کجایی بی آبرو چقد دلم تنـــــــــــــــــــــــــــگ شده برات

میگن از وقتی اومده چه خـــــــــوش رنگ شده شبات

هنوز حس خوبی داری تو هوای بـــــــــــــــــــــارونی

میگن تو شادیــــــا تو غمهــــــاتم همیشه با اونی

داری دست و پا میزنی تو لـــــــــــــجن هوسی

همون فرشـــــــــته ای که شده یه آدم عــــــــوضی

بهت نیازی ندارم برو گم شــــــــــــــــــــــــــــــــو عزیزم

منم دیگه واسه نبودنت اشــــــــــــــــــــــــــــــــک نمیریزم

برو پیش همونا که واست صــــــــــــــــــــــــف کشیدن

منم میرمو دور همه چیو خـــــــــــــــط میکشم

یادت میاد گفتی تا ته دنــــــــــــیا میمونم

چیزی نگو دیگه دنیامون 2روزه میدونم

من دیـــــــوونه میخونم واسه چه آدمـــــی

واسه تویی که خیلی وقته بیخیالــــــــــــــمی

دیگه دوســـــــــــــت ندارمــــــــــــو نیستی عادتم

اینو میدونم امثال تو بـــــــــی لـــــــــیاقـــــــــــتــــــــن

[ جمعه 23 فروردين 1392برچسب:, ] [ 1:22 ] [ °•شبگرد شعرها•° ]

روی حرف پسرها نمیشه حساب کرد!

پسرها عمدتا تنوع طلب هستند و خیلی سخت قانع میشوند!

پسرها برای رسیدن به چیزی حاضرند دست به هرکاری بزنند!

پسرها در مورد دوستان همجنس خود هیچ تضمینی در مورد

 رفاقت ندارند!

پسرها برای ایجاد امنیت برای gf خودشون حاضرند دست به

خودکشی‌های مصلحتی بزنند! (در حالی که از من هم

شنگولترند!)

پسرها برای عاشق شدن خیلی ساده هستند و راحت گول

میخورند!

 پسرها 90% از دخترها کمتر در مورد چیزی تلاش میکنند! و

 نتیجه بهتری هم میگیرند (مخصوصا در درس!!)

 پسرها اگه در واقعیت به چیزی نرسند شروع به رویا پردازی

میکنند و درخیال هم به آن نمیرسند !!!

پسرها عمدتا (نه همگی) در برخورد اول چهره‌ی ساختگی از خود

 نشون میدهند!

[ جمعه 23 فروردين 1392برچسب:, ] [ 1:22 ] [ °•شبگرد شعرها•° ]

اشك هايم

نگاه هايم

حرف هايم

نه هيچ يك اثري نداشت

همه بي اثر بود

مي رود بدون نگاهي

و من فكر مي كنم و به ياد مي آورم

روزي را كه گفت:

من هستم

تو هم باش

نگاهي مي كنم

من هستم اما او......

مي نشينم در كور سوي  كوچه ي تنهايي

روز ها به شب شب ها به انتظار

گذر زمان . . .

گذر عمر . . .

گفتند چون مي گذرد غمي نيست

گذشت اما با غم

گفتند اين نيز بگذرد

گذشت اما به سختي

حال چه كنم . . .؟

به چه شوقي

 به چه اميدي

گذر عمر را تماشا كنم . . .؟

در انتهاي كوچه ي تنهايي

[ جمعه 23 فروردين 1392برچسب:, ] [ 1:21 ] [ °•شبگرد شعرها•° ]
صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد
.: Weblog Themes By GreenSkin :.

درباره وبلاگ

دلم حساس شده!!! قطعا قربانیه غروب های غم انگیز تر میشود... چیزه تازه ای اگر داری بیا!! ■○•° اهسته متن هارو بخونید...خیس و لغزندس.... اون ها رو با چشمای بارونی نوشتم... ♥♥نظر یادتون نره★★
امکانات وب
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 23
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 35
بازدید ماه : 204
بازدید کل : 87247
تعداد مطالب : 111
تعداد نظرات : 128
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


كد موسيقي براي وبلاگ

تصاوير زيباسازی|www.RoozGozar.com|تصاویر زیباسازی

تصاوير زيباسازی|www.RoozGozar.com|تصاویر زیباسازی

تصاوير زيباسازی|www.RoozGozar.com|تصاویر زیباسازی

تصاوير زيباسازی|www.RoozGozar.com|تصاویر زیباسازی

تصاوير زيباسازی|www.RoozGozar.com|تصاویر زیباسازی

تصاوير زيباسازی|www.RoozGozar.com|تصاویر زیباسازی

تصاوير زيباسازی|www.RoozGozar.com|تصاویر زیباسازی

كدهای جاوا وبلاگ




Untitled Document
دریافت کد خوش آمدگویی

كد تغيير شكل موس






داستان روزانه
html> کد پیغام خوش آمدگویی

کد موزیک